شاره کم سنه

ماموستا در به در چواره باغ

شاره کم سنه

ماموستا در به در چواره باغ

خدا و عشق

خدا مشتی خاک را برگرفت. می خواست لیلی را بسازد. از خود در او دمید. و لیلی پیش از آنکه با خبر شود عاشق شد

سالیانی است که لیلی عشق می ورزد. لیلی باید عاشق باشد

زیرا خدا در او دمیده است و هر که خدا در او بدمدعاشق می شود

لیلی نام تمام دختران زمین است؛ نام دیگر انسان

خدا گفت : به دنیایتان می آورم تا عاشق شوید. آزمونتان تنها همین است : عشق

و هر که عاشق تر آمد، نزدیکتر است. پس نزدیکتر آیید، نزدیکتر

عشق کمند من است. کمندی که شما را پیش من می آورد. کمندم را بگیرید

و لیلی کمند خدا را گرفت 

خدا گفت : عشق فرصت گفت و گو است. گفت و گو با من

با من گفت و گو کنید

و لیلی تمام کلمه هایش را به خدا داد. لیلی هم صحبت خدا شد

خدا گفت : عشق همان نام من است که مشتی خاک را بدل به نور می کند

و لیلی مشتی نور شد دردستان خداوند

نظرات 1 + ارسال نظر
ساسان حاجی جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 09:27 ب.ظ

عشق واقعی خود خداست و فقط انسان بایدعاشق خود خدا باشه عشق های این دنیا همش تموم می شه عشق این دنیا باید زیر سایه خدا باشه ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد