شاره کم سنه

ماموستا در به در چواره باغ

شاره کم سنه

ماموستا در به در چواره باغ

هرچیکس با قایق عشقش(قایق عشقش کنایه از قبولی درکارشناسی)

من همون جزیره بودم ، خاکی و صمیمی و گرم ، واسه عشق بازی موجها ، قامتم یه بستر نرم ...

یه عزیز دردونه بودم ، پیشه چشم خیسه موجها ، یه نگین سبز خالص ، توی انگشتر دریا ...

تا که یک روز تو رسیدی ، توی قلبم پا گذاشتی...!!! غصه های عاشقی رو ، تو وجودم جا گذاشتی...

 زیر رگبار نگاهت ، دلم انگار زیرو رو شد ، برای داشتن عشقت ، همه جونم آرزو شد.

 تا نفس کشیدی انگار ، نفسم برید تو سینه ، ابر و باد و دریا گفتن ، حس عاشقی همینه.

اومدی تو سرنوشتم ، بی بهونه پا گذاشتی ، اما تا قایقی اومد ، از منو دلم گذشتی؟؟؟ رفتی با قایق عشقت ، سوی روشنی فردا ، منو دل اما نشستیم ، چشم به راهت لب دریا...

دیگه رو خاک وجودم ، نه گلی هست نه درختی ، لحظه های بی تو بودن ، می گذره اما به سختی!

 دل تنها و غریبم ، داره این گوشه میمیره ، ولی حتی وقت مردن ، باز سراغتو میگیره..... میرسه روزی که دیگه ، قعر دریا میشه خونم ، اما تو دریای عشقت ، باز یه گوشه ای می مونم.

من همون جزیره بودم ، خاکی و صمیمی و گرم ، واسه عشق بازی موجها ، قامتم یه بستر نرم ...

یه عزیز دردونه بودم ، پیشه چشم خیسه موجها ، یه نگین سبز خالص ، توی انگشتر دریا ...

نظرات 1 + ارسال نظر
الناز جمعه 11 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:38 ب.ظ

سلام آکو جان خسته نباشی دستت درد نکنه واقعا"وبلاگه جالبی داری. می تونم ازت بپرسم این هرچیکس کیه که همیشه اسمشو از ته دلت می نویسی و بهت هم محلی نمیذاره(نظر نمیده) انشاا... همیشه موفق و سربلند باشی مهندس جان

این هرچیکس تمام وجوده منه که باهاش راه میرم حرف میزنم نفس میکشم و...................... و در کل باهاش زندگی میکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد